محمدیزدانی جندقی

متن مرتبط با «پروانه» در سایت محمدیزدانی جندقی نوشته شده است

پروانه

  • 1ابرم همه از دربه دری می گریمبا آدمی و جن و پری می گریم پیوسته اسیرگردبادم,دلتنگبا لکه ی سرخ مشتری می گریم2ساغر به کف و پاک نظردر باران بخشد گل و می به خشک و تر در باران  روشن دل اهل کوچه با یک نظرشقربان ِ صفای رهگذر در باران3من هستم و قلب شعله ور در کولاک گنجشک شکسته بال و پر در کولاک  با اینهمه رنج, اَز خدا می خواهم پایان نپذیرد این سفر در کولاک 4شادان به  درخت روزگاران گنجشکگلنغمه زند برای یاران گنجشک گردشگر با صفای اقلیم وفاستمست است به عشق همقطاران گنجشک5تا چند شکسته بسته , خمیازه کشمدنباله ی راه , رنج ِ آغازه کشم وقت است  روم به لاله زاری با شمعهمسایه نشینم نَفَسی تازه کشم6بیرون بَرَد از خودم مرا همسایهآگاه ِ غریبه آشنا همسایه بالی بزنم به لطف پروانه و شمعدلتنگ همین یکی دو تا همسایه7تاچند نمی کنی خطر با سیمرغدیگر سفری به سر ببر با سیمرغ با شمع نشسته ای پرت بازشودپروانه ی کوچکم ! بپر با سیمرغ8برخیز افق برابرت بازشوددر وسعت نور بسترت بازشود حیف است که در خودم بمیرم. باید پروانه ی کوچکم ! پرت باز شود 9داری همه شوق سوختن پروانهدرشعله شهید بی کفن پروانه شمعی شده ام  به داغ تو می سوزمپروانه ی با صفای من پروانه10گمگشته ی خویشم و نشان جوینده در بند هبوطم آسمان جوینده  پروانه ی کوچک وجودم از شوق با شعله  نشسته ,  شمس جان جوینده محمدیزدانی"جوینده" بخوانید, ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها