1
ابرم همه از دربه دری می گریم
با آدمی و جن و پری می گریم
پیوسته اسیرگردبادم,دلتنگ
با لکه ی سرخ مشتری می گریم
2
ساغر به کف و پاک نظردر باران
بخشد گل و می به خشک و تر در باران
روشن دل اهل کوچه با یک نظرش
قربان ِ صفای رهگذر در باران
3
من هستم و قلب شعله ور در کولاک
گنجشک شکسته بال و پر در کولاک
با اینهمه رنج, اَز خدا می خواهم
پایان نپذیرد این سفر در کولاک
4
شادان به درخت روزگاران گنجشک
گلنغمه زند برای یاران گنجشک
گردشگر با صفای اقلیم وفاست
مست است به عشق همقطاران گنجشک
5
تا چند شکسته بسته , خمیازه کشم
دنباله ی راه , رنج ِ آغازه کشم
وقت است روم به لاله زاری با شمع
همسایه نشینم نَفَسی تازه کشم
6
بیرون بَرَد از خودم مرا همسایه
آگاه ِ غریبه آشنا همسایه
بالی بزنم به لطف پروانه و شمع
دلتنگ همین یکی دو تا همسایه
7
تاچند نمی کنی خطر با سیمرغ
دیگر سفری به سر ببر با سیمرغ
با شمع نشسته ای پرت بازشود
پروانه ی کوچکم ! بپر با سیمرغ
8
برخیز افق برابرت بازشود
در وسعت نور بسترت بازشود
حیف است که در خودم بمیرم. باید
پروانه ی کوچکم ! پرت باز شود
9
داری همه شوق سوختن پروانه
درشعله شهید بی کفن پروانه
شمعی شده ام به داغ تو می سوزم
پروانه ی با صفای من پروانه
10
گمگشته ی خویشم و نشان جوینده
در بند هبوطم آسمان جوینده
پروانه ی کوچک وجودم از شوق
با شعله نشسته , شمس جان جوینده
محمدیزدانی"جوینده"
محمدیزدانی جندقی...برچسب : نویسنده : hashtiyehejahaa بازدید : 134