در امتداد تنگه ی شب گم چرا شدیم
با هم اسیر سوء تفاهم چرا شدیم
حلقه به حلقه بر سَرِ ما شب فروکه ریخت
یک سر حجاب تابش انجم چرا شدیم
من گردباد گشتم و موجی مهیب تو
چرخی زدیم و مست تلاطم چراشدیم
مابی حساب ساقه ی سوسن شکسته ایم
آفت علیه ی خوشه ی گندم چراشدیم
وقتی غرور سایه ی ما را به تیر بست
در جنگ سرد گرم تکلم چرا شدیم
"در کوچه های سرد شبی بی فروغ ماه "
از هم جدا زبانزد مردم چراشدیم
::
دنیا دوروز بود جدا گانه روز و شب
مرثیه خوان ِ مرگ تبسم چرا شدیم
محمد یزدانی جندقی
*
...در خیابان های سرد شب
جفتها پیوسته با تردید
یکدیگر را ترک می گویند
در خیابان های سرد شب
جز خداحافظ خداحافظ صدایی نیست...
از روانشاد فروغ فرخزاد
برچسب : نویسنده : hashtiyehejahaa بازدید : 163