زندگی‌...

ساخت وبلاگ

 

باقلب‌غمگین،‌چشم‌پرنم،‌زندگی‌کردم

بامرهمی،‌بی‌لطف‌محرم،‌زندگی‌کردم

 

بسیاربادمهرگان‌امد‌،خزان‌امد.

با‌نخل‌ها‌سرسبزومحکم،‌زندگی‌کردم

 

ازادگی‌اموختم‌_دست‌تهی_‌،از‌سرو

استاده‌بر‌یک‌پا‌مصمم،‌زندگی‌کردم

 

درانزوا‌ هرگز‌نبودم‌من،‌خدا‌هم‌بود

انجا‌که‌دور‌از‌خلق‌عالم،‌زندگی‌‌کردم

 

شب‌تا‌سحر، ‌از‌داغ‌دل با اینه گفتم

یک‌عمر‌با‌‌شوق‌‌مجسم‌،زندگی‌کردم

 

این‌سبز‌را‌،برسنگ‌قبرم‌،سرخ‌بنویسید

من‌پای‌تا‌سر، درمحرم ، زندگی کردم

 

هرکس‌به‌دنیا‌نوبتی‌دارد‌که‌بسپارد؛

تا‌نوبت‌من‌بود،‌من‌هم،‌زندگی‌کردم

محمدیزدانی‌جندقی

ازمجموعه‌شعرم.هفتادوپنج‌

باحذف‌یک‌بیت‌وافزودن‌‌سه‌بیت،سوم،پنجم،هفتم،،،

دربیت‌سوم‌‌‌‌‌.وام‌ازجناب‌سعدی

به‌سروگفت‌کسی‌میوه‌ای‌نمی‌اری؟

جواب‌دادکه‌ازادگان‌تهیدستند

****

درگلستانی‌‌کان‌‌گلبن‌خندان‌بنشست

سروازاد‌به‌یک‌پای‌غرامت‌‌برخاست

-#جناب‌سعدی

محمدیزدانی جندقی...
ما را در سایت محمدیزدانی جندقی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : hashtiyehejahaa بازدید : 160 تاريخ : دوشنبه 1 ارديبهشت 1399 ساعت: 0:34