57)

ساخت وبلاگ
به استقبال بهار برویم
تا برای ما چه سوغات آورده است بهار
 بهارکه هرگز دست خالی سفر نمی کند
و ناخوانده میهمان کسی نمی شود
 پس پرحرفی نکنیم که ای عجب ! شما که باز سرزده آمدی
خبر می دادی خواب شامی می دیدیم تدارکی می چیدیم
نه ! شرمنده ی بهار نباشیم
  و بی درنگ دل  را پیش پایش سفره کنیم
آنگاه بهار چمدان سوغات  خود را خواهد گشود
و پیش از هر چیز یک شاخه گل لبخند را به ما تقدیم خواهد کرد
::
 بهار در راه است پس حتما خواهد آمد
اگرازهم اکنون به فکرباشیم
 می شود خوب جلوی بهار درآییم که میهمان سر زده ای هم نیست
بهار که توقع زیادی از ما ندارد
بهار نه از ما کباب می خواهد نه خدا ناخواسته شراب
نه انار دانه یاقوتی می طلبد نه سیب گلاب
چه کار به این کارها دارد بهار که ما لباسمان چطور است؟
زیر پا پلاسمان چطوراست؟
بهار می آید از ما بپرسد:
هوشمان حواسمان چطور است ؟
اسبمان که ناخوش است اصلمان چطور است  ؟
::
 آری بهار در راه است پس حتما خواهد آمد
و با هر نَفَسی که می زند دل کسی را به دست خواهد آورد
حتی دل همین مش ممد قالیباف را   
که لباس تنش جا و بی جا وصله دارد  گله ندارد امسال و پارسال هم ندارد
 هر سال همین است چه چاره کند بیچاره  مگر از بهار طلبکاره ؟!  
با بهار آی خوش است این مش ممد
گل می گوید گل می شنود به سبزه ها سلام می کند می خندد
دست های شکرش را رو به خدا باز می کند می بندد
 اگر این بهارها نیاید از مش ممد این کارها نیاید
 تازه مش ممد که تنهانیست وردستش هم هست
 ببین : یک شهر سپید روی و سیاه مست .
  یا بهارمست؟
  آری آدمیزاده اگر بهار مست نباشد
  قصه ی روزگاران اینطورها که هست نباشد

محمدیزدانی جندقی

نام های موجود در متن اتفاقی است

محمدیزدانی جندقی...
ما را در سایت محمدیزدانی جندقی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : hashtiyehejahaa بازدید : 181 تاريخ : جمعه 19 شهريور 1395 ساعت: 0:30