تضمین غزلی از حافظ

ساخت وبلاگ

علی رغم یک عمر بی دست و پایی
چنین باورم هست و دست دعایی
مگر مشکلم چاره گردد به جایی
به حق رو بیندازم از همنوایی
“سلامی چو بوی خوش آشنایی
بر آن دیده ی مردم روشنایی ”
خدا را نگاه محبت به انسان
که در سینه دارد بسی گنج پنهان
چه گنجی گرانمایه قلب درخشان
فروزنده , آیات جاوید قرآن
“درودی چو نور دل پارسایان
بدان شمع خلوتگه پارسایی ”
گرفته است هر عاشق رهگذر جای
کنار تو ای دلبر معتبر جای
به خاک رهت هم بگیرم اگر جای
بسی سر بلندی کنم پس به هر جای
“نمی بینم از همدمان هیچ بر جای
دلم خون شد از غصه ساقی کجایی ؟”
وفا از تو ای مهربان عزتی هست
به شدت هم از جانبت راحتی هست
درآئین عشقت، بلا فرصتی هست
کزاین دست صحبت، مرا جرأتی هست
“دل خسته ی من گرش همتی هست
نخواهد ز سنگین دلان مومیایی ”
بنازم وفا را، پدرجدحسن است
وفادار یارم، وفا مد حسن است
به راهی روم راه ممتد حسن است
جفا هرکه ورزد بر او سد حسن است
«عروس جهان گرچه در حد حسن است
زحد می برد شیوه ی بی وفایی»
به شهری که مردم خدا می فروشند
یکی را به نرخ دوتا می فروشند
خطا می خرند و خطا می فروشند
عجب ازدحامی که را می فروشند؟
«می صوفی افکن کجا می فروشند
که در تابم از دست زهد ریایی»
خوشا عاشقانی که دل با تو بستند
که دل با تو بستند و از خویش رستند
همه بند و بار علایق گسستند
تو تنها رفیقی رفیقان چه هستند
“رفیقان چنان عهد صحبت شکستند
که گویی نبوده است خود آشنایی ”
چه دلکش ! بخوان ! درس پیر طریقت
همین حافظ جمله آیات رحمت
که از مردم بد چه پرسید صحبت
بپرسید _, اَز کیمیای سعادت
“مکن “حافظ” از جور دوران شکایت
چه دانی تو ای بنده کار خدایی”
شدم لاله ای تشنه در قلب صحرا
که آمد نسیم دل افروز دریا
به گوشم چه دارد هم از یار نجوا
سرت باد “جوینده ” ! سرگرم سودا
“ز کوی مغان رخ مگردان که آنجا
فروشند مفتاح مشکل گشایی ”
محمدیزدانی "جوینده”


برچسب‌ها: غزل, حافظ, تضمین
نوشته شده توسط محمدیزدانی"جوینده" در جمعه ۲۸ بهمن ۱۴۰۱ |

محمدیزدانی جندقی...
ما را در سایت محمدیزدانی جندقی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : hashtiyehejahaa بازدید : 85 تاريخ : يکشنبه 30 بهمن 1401 ساعت: 15:22