دیگر چه حرف ِ این که چرا می گریزم؟
این جنگ و این گریز که دست خودم نیست
از نیزه ی نگاه ِ خطا می گریزم
گاهی فریب می خورم اینکه بمانم
اما دوباره اَز همه جا می گریزم
در هر نَفَس به همسفری خیره هستم
از جاده های وسوسه ...تا می گریزم
با آهوان ِ گمشده در دشت غربت
از گرگهای بی سرو پا می گریزم
از تنگراه ِدل همه تن خرد و خسته
آسیمه سر به سمتِ خدا می گریزم
----محمد یزدانی جندقی-1375
محمدیزدانی جندقی...
برچسب : نویسنده : hashtiyehejahaa بازدید : 166